سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خیلی تنهام

محرم ماه الفت با جنون است

چراغ کوچه هایش بوی خون است

محرم حرمت خون است و خنجر

تلاطم می کند حنجربه حنجر

دل من فدای دو دست اباالفضل

به قربان چشمان مست اباالفضل

ربود از همه ساقیان گوی سبقت

به چوگان دل ناز شست اباالفضل

غم ِ زهرا مرا سوز درون داد

دم ِ حیدر به من شور جنون داد

حسین آمد به زخم دل نمک ریخت

مرا با شور عاشورا در آمیخت

مرا سودای زینب در به در کرد

نصیبم جرعه ای خون جگر کرد

ز فرط تشنگی بی تاب گشتم

عطش دیدم ز خجلت آب گشتم

چه ها گویم ز مَشک تیرخورده

ز دست ساقی شمشیر خورده

به خاک افتاد مشک از دست ساقی

دو عالم پر شد از بوی اقاقی

مشامم پر شد از داغ شهیدان

که می گردم بیابان در بیابان


نوشته شده در سه شنبه 90/9/8ساعت 10:40 عصر توسط محمدنصیرزاده نظرات ( ) | |

و روی بوم  سجاده کنار قاب تنهایی             

خودم را میکشم هر شب دراین محراب تنهایی!


دوباره اشک میریزم جدایی سهم من بود و

تویی در حجم چشمانم همیشه خواب تنهایی

 

غم سنگین من را شانه ی دیوار میفهمد

دلم آرام می ریزد شب مهتاب تنهایی

 

تمام خاطراتت را قدم زد رّد پاهایم

در این احساس بی پایان و بی اعصاب تنهایی

 

نگاهم خیره می ماند به سمت بینهایت ها

به قدر وسعت دریا ، لب تالاب تنهایی

 

و عمری منتظر هستم که خیلی زود برگردی!

چه زجری می کشد مردِ ... دل بیتاب تنهایی


نوشته شده در دوشنبه 90/9/7ساعت 5:4 عصر توسط محمدنصیرزاده نظرات ( ) | |

فلسفه قیام مختار

قیام مختار

مختار کیست؟

مختار بن ابى عبیدة بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف بن قسى بن هنبة بن بکر بن هوازن؛(1) از قبیله ثقیف؛ کـه قبیله مشهـور و گسترده‌اى از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، می‌باشد.(2) کنیه‌اش ابواسحاق(3)؛‌ و لقـبش کـیـسـان بود که فـرقـه کـیـسـانیه منسوب به او است. کیسان به معناى زیرک و تیزهوش است.(4)

طبق روایتى، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین مى‌گوید: "لقب کیس را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد."(5)

پـدر مـخـتـار ابـوعـبـیـده ثـقـفـى است که در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاکن شد.(6) وى یکى از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش ‍ کـسـرى(ایـران) در زمـان عمر بود. (7) ماجراى رشـادت این دلیرمرد در واقعه یوم الجسر در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.(8)

مـادر مـخـتـار دومـه است که از زنـان بـا شخصیت بـود و او را صـاحـب عقل و راى و بلاغت و فصاحت دانسته‌اند.(9)

وى ادب و فضائل اخلاقى را از مکتب اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) آموخت،(10) و در آغاز جوانى، هـمراه با پدر و عموى خود براى شرکت در جنگ با لشکر فُرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسیارى از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و کوفه ماندند. مختار در کنار امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـراى مدتى کوتاه به بصره آمد و در آنجـا سـاکـن شد.(11)

علامه مجلسى(ره) مى‌فرماید:

مـختار، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم را بیان مى‌کرد و حتى مناقب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) را براى مردم منتشر مى‌ساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس براى امامت و حکومت پس از پیـامبـر سـزاوارتـرند و از مصـایـبى کـه بـر خـانـدان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.(12)

خاندان مختـار از شیعیان مخلص و علاقه‌منـدان بـه اهل بیت رسالت(علیهم السلام) بودند.

  

یارى رسانی به مسلم بن عقیل

بر اساس گواهی تـاریـخ و تـصـریـح شـیـخ مـفـیـد و طـبـرى، پـس از آن کـه مـسـلم بـن عـقیل وارد کوفه شد، مستقیما به خانه مختار وارد شد، مختار او را گرامى داشت و رسما از او اعلام حمایت و پشتیبانى کرد.(13)

مختار به ابن غرق گفت: "هرگاه شنیدى که من قیام کرده‌ام، بـه مردم بگو: مختار به خونخواهى شهید مظلوم و مقتـول سرزمین کربلا و فرزند پیامبر خدا - حسین بن على(علیهماالسلام) - قیام کرده است. به خدا قسم، همه قاتلان حسین را از دم شمشیر خواهم گذراند."

بلاذرى مى‌نویسد: خانـه مختـار محل ورود مسلم بود.(14) اما با ورود مزوّرانه و غـیـرمـنتظره ابن زیاد به کوفه، ناگهان اوضاع به هم ریخت و مسلم صلاح دید از خانه مختار بـه خـانـه هـانـى بـن عـروه، کـه مرد مقتدر و با نفوذ شیـعـه در کوفه بـود، نقل مکان کند.

مختار پس از ورود مسلم، آرام ننشست و پس از بیعت با مسلم، به منطقه خطرنیّه و اطراف کوفه براى جمع آورى افراد و گرفتن بیعت براى مسلم حرکت کرد. اما با دگرگونى اوضاع کوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد، دوباره به کوفه بازگشت.

ابن زیـاد دسـتور داد که دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) و حامیان مختار با او بیعت کنند، وگرنه دستگیـر و اعدام مى‌شوند. ابن اثیر نوشته است: هنگام دستگیرى مسلم و هانى، مختار در کوفه نبود و او براى جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتى خبر ناگوار دستگیرى مسلم را شـنـیـد، بـا جمعى از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهاى مسلح ابن زیاد بـرخـورد کـرد و در پـى یـک گـفت و گوى لفظى شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیرى پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد.(15)

امام حسین،‌محرم

ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و شهادت مسلم و هانى، به شدت در جست و جوى مختار بـود و براى دستگیرى او جایزه‌اى معیّن کرد.(16)

 

دستگیرى مختار توسط ابن زیاد

یکى از دوستان مختار بـه نـام هانى بن جبّه، نزد عمرو بن حریث، نماینده ابن زیاد رفت و ماجراى مخفى شدن مختار را به عمرو اطلاع داد. عمرو به آن شخص گفت: به مختار بگوید مواظب خود باشد که تحت تعقیب است و در خطر مى‌باشد.

مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت.  وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: "تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟ "مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم."(17)

ابن زیاد که عصبانى بود، عصاى خود را محکم به صورت مختار کوبید، به طورى که از نـاحیه یک چشم صدمه دید. عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وى پناهنده شده است. ابن زیاد کمى آرام گرفت و گفت: "اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را مى‌زدم." و دستور داد مختار را به زندان افکندند. همچنان در زندان بود تا امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید.(18)

 

آزادى مختار از زندان

مختار، زائدة بن قدامه را محرمانه نزد شوهر خواهرش، عبدالله فرزند عمر بن خطّاب، به مدینه فرستاد و به او گفت: که ماجرا را به عبدالله بگوید و او از یزید برایش تقاضاى عفو کند.

عبدالله، شوهر صفیه - خواهر مختار - بود. یزیـد و دیگر اموى‌ها برایش احترام قائل بودند. او نامه‌اى براى یزید فرستاد و براى مختار، که دامادش بود، تقاضاى بخشش کرد. یزید هم بلافاصله، نامه‌اى به ابن زیاد نوشت که به محض رسیدن این نامه، مختار را از حبس آزاد کند.

مختار، که در یک قدمى مرگ بود، با نامه یزید نجات یافت و ابن زیاد او را خواست و به او گـوشـزد کـرد: اگر نامه امیرالمؤمنین(یزید)!! نبود، تو را مى‌کشتم. حالا برو و در کوفه نمان. مختار به ابن زیاد گفت: بسیار خوب، من براى انجام عمره به مکه مى‌روم و با این بهانه به نزد ابن زبیر آمد.

مختار به ناچار به حجاز رفت؛ زیرا آنجا از سلطه بنى امیه آزاد بود و به عبدالله بن زبیر، که خود را حاکم و خلیفه مى‌پنداشت، رفت.

ابن غرق مى‌گوید: در بین راه عراق به طرف حجاز، مختار را دیدم که یک چشمش ناقص شده بـود. عـلت را از او پـرسـیدم. گفت: "چیزى نیست، این زنازاده (ابن زیاد) با عصایش چشم مرا مـعـیـوب نمود." و تاکید کرد(خداوند مرا بکشد، اگر او را نکشم.) مختار همچنین به ابن غرق گفت: "هرگاه شنیدى که من قیام کرده‌ام، بـه مردم بگو: مختار به خونخواهى شهید مظلوم و مقتـول سرزمین کربلا و فرزند پیامبر خدا - حسین بن على(علیهماالسلام) - قیام کرده است. به خدا قسم، همه قاتلان حسین را از دم شمشیر خواهم گذراند."(19)

 

بازگشت مختار به کوفه

همزمان با دعوت مختار و تهیه مقدمات قیام، عبدالله بن زبیر، سیاستمدار کارکشته‌اى به نام عبدالله بن مطیع، را که سابقه دوستى با مختار داشت، به استاندارى کوفه منصوب نمود. تـاریـخ ورود اسـتـانـدار جدید بـه کـوفـه، پنج شنبه بیست و پنجم رمضان سال 65 ه ‍.ق بود.

مختار پـس از بریدن از ابـن زبـیـر و تماس‌هایى که با اهل بیت پیامبر(علیهم‌السلام) گرفت، مکه را به قصد عراق براى هدفى بزرگ ترک کرد؛ و به کوفه رفت.(20)

بلاذرى نوشته است: مختار با قافله‌اش وارد کوفه شد و پیش از ورود به شهر، کنار رودخانه حیره رفت و غسل کرد، موهاى خود را روغن زد و خود را معطر کرد، لباسى مناسب پوشید و عـمامه‌اى بر سر نهاد، شمشیر را حمایل کرد و سوار بر اسب وارد شهر شد. در ابتداى ورود، بـه مـسـجـد سـکـون - مـرکـز تجمع مردم در محله کنده - رسید. مردم از او استقبال گرمى کردند. مختار مرتب به مردم بشارت فتح و پیروزى مى‌داد.(21)

امام حسین،‌محرم

مختار با رهبران شیعیان و یاران امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و کسانى که در حادثه عاشورا دخالت نداشتند - که آنان را (حسینیّون) مى‌گفتند - ملاقات نمود و آنان را به بیعت و قیام دعوت کرد.(22)

مردم کوفه همگی به صورت نیمه مخفیانه با مختار بیعت کردند. اساس این بیعت و هدف از آن قیام، خونخواهى شهداى کربلا بود.(23) خبر ورود مختار به کوفه و گرایش عمومى مردم به او بـه گوش ابن مطیع رسید و قاتلان امام حسین(علیه السلام) همچون شمر بن ذى الجوشن و شبث بن ربعى و زید بن حارث، که از معاونان استاندار ابن زبیر بودند، خطر مختار را به او گوشزد نمودند و پیشنهاد دستگیرى و حتى قتل مختار را به او دادند.

سرانجام عمال ابن زبیر، مختار را دستگیر کردند و به زندان انداختند.(24) مختار بـراى دومـیـن بـار بـه زندان افتاد. گوینـد زندانى شدن مختار همزمان با قیام توّابین بود.(25)

مجددا مختار از زندان براى شوهر خواهر خود، عبدالله بن عمر نامه‌اى نوشت و همانند گذشته، از زندان آزاد شد، اما با قید ضمانت.

مختار پس از چند ماه زندانى شدن توسط عمال ابن زبیر، خلاصى یافت، و با یک حرکت حساب شـده مشغول برنامه‌ریزى براى قیام شد و جمعى از سران شیعه و بقایاى توابین از طرف او مامور شدند تا از مردم بیعت بگیرند.

 

فلسفه قیام مختار

هـدف مـهـم و اصـلى مـخـتـار از قیامش غیر از خونخواهى امام حسین(علیه السلام) و شهداى کربلا و دفاع از اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) نبود. براى اثبات این مطلب و درک فلسفه قیام مختار، به طور خلاصه، ادلّه ذیل بیان مى‌شود:

1- مختار در ملاقات با سران شیعه در کوفه، هدف دعوت و قیام خود را چنین بیان مى‌کرد:

همانا (محمد حنفیّه) فرزند على، وصى و جانشین پیامبر، مرا به عنوان امین و وزیر و فرمانده بـه سـوى شما فرستاده و به من دستـور داده است تا کـسـانى که ریختـن خون حسین را حـلال دانـسـتـنـد بـه قتل برسانم و به خـونخـواهـى اهـل بیتش و دفاع از ضعفا قیام کنم. پس شما نخستین گروهى باشید که به نداى من پاسخ مثبت مى‌دهید.(26)

2- در مـوضـعـى دیـگـر چـنـیـن گـفـت: "مـن بـراى اقـامـه شـعـار اهـل بـیـت و زنـده کـردن مـرام آنـان و گـرفـتـن انـتـقـام خـون شـهـیـدان بـه سـوى شـمـا آمـده‌ام."(27)

3- هـنـگـامـى کـه در زنـدان بـود، مـى‌گـفـت: "بـه خـدا سـوگـند، هر ستمگرى را خواهم کشت و دل‌هاى مؤمنان را شاد خواهم کرد و انتقام خون(فرزندان)پیامبر(صلی الله علیه و آله) را خواهم گرفت و مرگ و زوال دنیا هم نمى‌تواند مانع من شود."(28)

4- وى نـامـه‌اى مـحـرمـانـه از زنـدان بـراى تـوّابـیـن فـرسـتـاد و ضـمـن تـجـلیـل از حـرکـت انقلابى آنان، بشارت داد که "من به زودى به اذن خدا، از زندان آزاد خواهم شد و دشمنان شما را از دم تیغ خواهم گذراند و نابودشان خواهم کرد."(29)

5- در ملاقات نمایندگان شیعیان عراق با محمد حنفیّه و امام سجاد(علیه السلام) در حجاز، آنان اظهار داشتند که مختار ما را به خونخواهى شما دعوت کرده است. امام و محمد حنفیّه در پاسخ آنان، اظهار داشتند که ما خواهان این کاریم و بر مردم واجب است او را یارى دهند.(30)

6- در بـازگـشت سران شیعه از مدینه به کوفه، مختار در جمع آنان اعلام داشت: "مرا در جنگ با قاتلان اهل بیت و خونخواهى حسین(علیه السلام) یارى دهید."(31)

7- مـخـتار به ابن غرق گفت: "به مردم بگو: هدف مختار و گروهى از مسلمانان، که قیام کرده‌انـد، خـونخواهى شهید مظلوم و کشته شده کربلا، حسین سرور مسلمین و فرزند دختر پیامبر سیّد مرسلین مى‌باشد.(32)

8- در دیـدار مـحـرمـانه سران شیعه با ابراهیم اشتر و دعوت از او براى یارى مختار، یزید بن انس اظهار داشت: "ما تو را به کتاب خدا و سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خونخواهى اهل بیت او و دفاع از ضعفا و مظلومان دعوت مى‌کنیم."(33)

9- در نـامـه ابـن حـنـفـیـّه بـه ابراهیم اشتر آمده است: مختار، امین و وزیر و منتخب من است و به او دسـتـور داده‌ام با دشمنانم وارد نبرد شود و به خونخواهى ما برخیزد، خود و طایفه و پیروانت او را یارى کنید.(34)

10- مختار در مراسم بیعت مردم کوفه با او گفت: "بیعت مى‌کنید با من بر اساس کتاب خدا و سنّت پیامبرش و خونخواهى اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله)." (35)

11- شعار قیام مختار "یا لثارات الحسین" بود.(36)

 

تصمیم سران کوفه

عـبدالرحمن بن شریح مى‌گوید: جمعى از سران شیعه در خانه سعد بن ابى سعر حنفى، که از چهره‌هاى برجسته شیعه بود، جلسه‌اى تشکیل دادند.

عبدالرحمن، که از بزرگان کوفه بود، در آن جلسه چنین گفت: "مختار مى‌خواهد قیام کند. و ما را بـه همکارى و یارى خویش دعوت نموده و ما هم بیعت او را پذیرفته‌ایم، ولى نمى‌‌‌دانیم که واقعا او از طرف ابن حنفیّه ماموریت دارد یا خودش این چنین تصمیم گرفته است." او پیشنهاد داد جـمـعـى از سـران شـیـعـه به حجاز بروند و با اهل بیت پیامبر و بازماندگان امام حسین(علیه السلام) به ویـژه مـحـمـد حـنـفـیـّه، دیـدار کـنند تا قضیّه روشن شود. آن جمع پیشنهاد را پذیرفتند و به حجاز رفتند و به ملاقات محمد حنفیّه رفتند.امام حسین،‌محرم

مـحـمد عـلت آمـدن آنـان را جویا شد. عبدالرحمن گفت:

مـخـتـار ثقفى به کوفه آمده و مدّعى است که از طرف شما ماموریت دارد و ما را به کتاب خدا و سـنـّت پـیـامبر و خونخواهى اهل بیت پیامبر و دفاع از مظلومان دعوت کرده است. مى‌خواستیم نظر شما را بدانیم. اگر چنین باشد، با همه وجود، از او حمایت خواهیم کرد و اگر چنین نباشد، او را ترک خواهیم نمود.

محمد، فرزند امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از حمد و ثناى الهى گفت:

گفتید کسى شما را براى خونخواهى ما دعوت کرده است. به خدا سوگند، دوست دارم خـدا بـه وسیله هر یک از بندگان خود که بخواهد انتقام خون ما را از دشمنانمان بگیرد. این نظر من است. (37)

عـلاّمـه مـجـلسى(ره) به نقل از فقیه بزرگوار علامه ابن نما مى‌نویسد: محمد حنفیّه به سران شـیـعـه گـفـت: "درباره خونخواهى ما، برخیزید همه به نزد امام من و امام شما، على بن الحـسـین (علیهماالسلام) برویم. آنان همراه محمد حنفیّه خدمت امام سجاد(علیه السلام) شرفیاب شدند و محمد ماجرا را بیان کرد. امام در پاسخ آنان فرمود:

عـمـوجـان، اگـر کسی به حمایت ما اهل بیت برخیزد، بر مردم واجب است او را یارى دهند. من تو را در این امر(قیام به خونخواهى) نماینده خود قرار دادم؛ هر طور که صلاح دیدى، اقدام کن .

پـاسـخ صـریـح و قـاطـع امـام، تـکـلیـف را روشن کرد و سران شیعه شاد شدند و با خود گفتند: امام و محمد حنفیّه به ما اجازه قیام دادند.(38) آنان به کوفه بازگشتند و به مـخـتـار بـشـارت دادنـد و او را از مـاجـرا آگـاه سـاخـتـند و مختار با شادى گفت: " الله اکبر، مرا ابـواسـحـاق گـویـنـد. بـرخـیـزیـد و دسـت بـه کـار شـویـد و شـیـعـیـان را آمـاده قـیـام کنید."(39)

 

شـعار یاران مختار، شهر کوفه را گرفت: "یا منصورُ اَمِت؛ اى پیروز، بمیران" و با شعار "یا لثارات الحسین" چهره کوفه منقلب گردید.(40)

شعار "یا منصـور امت" شعار یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر بود.(41) و در قیام زید بن على بن الحسین(علیهماالسلام) نیز همین شعار داده شد.(42)

شهر کوفه چهره یک شهر جنگى به خود گرفت و این بار در تب خونخواهى امام حسین(علیه السلام) مى‌سوخت و فریاد "یا لثارات الحسین" در شهر جوش و خروش افکند.

بـیـشتـر سـاکـنان عراق را ایرانیان تشکیل مى‌دادند و جمعیّتى عظیم بودند که به آنان "جند الحمراء" یا "لشکر سرخ" مى‌گفتند؛ زیرا نسبت به اعراب سیه چهره، گونه‌هایى سرخ و سـفـیـد داشـتـنـد و یـا لبـاس سـرخ مـى‌پـوشـیـدند. عمده لشکر مختار را نیز ایرانیان یا "جند الحـمـراء" تـشـکـیـل مـى‌دادنـد. ایـنـان بـه دلیـل عـدالت گـسترى حکومت حضرت على(علیه السلام) از طرفداران سرسخت خاندان پیامبر و فرزندان حضرت على(علیه السلام) به شمار مى‌آمدند.

نـیـروهایى که با مختار بیعت کرده بودند، فوج فوج وارد کوفه مى‌شدند: ابوعثمان شهدى، از سـران قـبـایـل اطراف کوفه، با شعار گیا لثارات الحسین" وارد شهر شد، نیروهاى مثنّى بـن مـخـربه نیز پس از درگیرى با نیروهاى ابن زبیر در بصره و شکستن محاصره شهر، به کوفه آمدند.

بـیـشتـر سـاکـنان عراق را ایرانیان تشکیل مى‌دادند و جمعیّتى عظیم بودند که به آنان "جند الحمراء" یا "لشکر سرخ" مى‌گفتند؛ زیرا نسبت به اعراب سیه چهره، گونه‌هایى سرخ و سـفـیـد داشـتـنـد و یـا لبـاس سـرخ مـى‌پـوشـیـدند. عمده لشکر مختار را نیز ایرانیان یا "جند الحـمـراء" تـشـکـیـل مـى‌دادنـد. (43) ایـنـان بـه دلیـل عـدالت گـسترى حکومت حضرت على(علیه السلام) از طرفداران سرسخت خاندان پیامبر و فرزندان حضرت على(علیه السلام) به شمار مى‌آمدند.

قصر ابن زیاد به تصرف مختار در آمد، آنها شب را آنجا ماندند و صبح روز بعد بزرگان و سران قـبایل و مردم در مسجد و مقابل قصر تجمع کردند. مختار خود را براى اداى نماز و سخنرانی در مـسجد و اعلام رسمى پیروزى انقلاب، مهیّا کرد.(44) ظاهرا آن روز، جمعه بوده است. مـخـتـار شـخـصـا نـمـاز را اقـامـه نـمـود و در یک خطبه پرمحتوا و انقلابى، اهداف اصلى قیام را تشریح کرد. فرازی از کلام مختار:

«اى مردم کوفه، من از جانب اهل بیت پیامبر ماموریت یافته‌ام تا به خونخواهى امام مظلوم، حـسـیـن بن على(علیهماالسلام) و شهداى کربلا قیام کنم و انتقام آن عزیزان را بگیرم و تا آخرین نفس، با شدت هر چه بیشتر، این هدف مقدس را تعقیب خواهم کرد.»(45)

مـخـتـار سپس در خطبه دوم نماز، با تاکید و قسم یاد کردن، تصمیم خود را در ریشه‌کن نمودن عمّال ظلم و ستم و قاتلان امام حسین(علیه السلام) اعلام داشت .

در نهایت مختار حکومت خود را تاسیس نمود و قاتلان شهدای کربلا را به سزای عمل خود رساند. که در مقاله‌ای خاص به نحوه کشته شدن قاتلان امام حسین (علیه السلام) می‌پردازیم.

 

مزار و زیارت نامه مختار

مزار مختار در کوفه، از قدیم الایام جزو مشاهد مشرّفه محسوب مى‌شود. قبر مختار در صحن مسلم بـن عـقـیـل، مـتصل به مسجد اعظم کوفه است.(46) گرچه بناى آن مندرس و قدیمى شـده، اما بـزرگـان شـیـعـه و مـردم قـدرشـنـاس از زیـارت او غافل نیستند.

علامه شیخ عبدالحسین طهرانى(ره) از شاگردان برجسته صاحب جواهر و وصى مرحوم امیرکبیر، وقـتـى بـراى تـشـرف بـه عتبات عالیات وارد عراق شده بود، نسبت به تعمیر و تجدید بناى مزار شریف مختار همت گماشت .

عـلامـه امـیـنـى بـه نـقـل از کـتـاب مـزار شـهـیـد، زیـارتنـامـه‌اى جـالب بـراى مـخـتـار نـقـل مـى‌کـنـد و از ایـن زیـارتنـامـه، کـه شـهـیـد آن را نـقـل کـرده اسـت، معلوم مى‌شود که قبر مختار از دیرزمان، مورد علاقه شیعیان و آزادمردان بوده و ابن بطوطه نیز در سفرنامه خود به آن اشاره کرده است.(47)

 

سخنى در باب انتقام مختار از دشمنان

مـخـتـار تـصـمـیـم گـرفـت با تمام قوا، همه مسبّبان حادثه عاشورا را مجازات کند و آنان را به سزاى اعمال ننگین خود برساند. این هدف اصلى مختار بود و در این کار، تا حدى موفق گردید. او بـه نـیـروهـایـش دسـتـور داد در هر مکان و هر زمان، عاملان حادثه کربلا را یافتند؛ به جزاى اعـمـالشـان بـرسانند و به هیچ وجه، به آنان رحم نکنند. این دستور اجرا شد و جمع کثیرى از عـامـلان حـادثـه کـربـلا بـه دسـت عـدالت و انـتـقـام سـپـرده شـدنـد و بـه جـزاى اعمال زشت خود رسیدند.

بـر خـلاف شایعات امویان و بعضى گزافه‌گویى‌ها، در نهضت مختار، فقط قاتلان امام حسین (علیه‌السلام) و عاملان حادثه کربلا کیفر دیدند و در تاریخ حتى یک مورد تعرض به زنان، کودکان و افراد بى گناه از سوى او مشاهده نشده است، بلکه آنچه از تاریخ به دست مى‌آید این است که مختار و نیروهایش اصول انسانى و ارزش‌هاى الهى را رعایت مى‌کردند.

دیـنـورى، مـورخ مـشـهـور، نـقل مى‌کند که پس از کشته شدن ابن زیاد در جنگ خازر، همسر او به اسـارت سـپـاه مـخـتـار درآمـد. ایـن زن اسـیـر نزد ابـراهـیـم (فـرمـانده لشکر مختار) آمد و گفت: امـوال او را بـه غـارت بـرده‌انـد، ابـراهـیـم گـفـت: چـه مـقـدار از امـوال تـو غارت شده است؟ گفت: پنجاه هزار درهم. دستور داد یکصدهزار درهم به او دادند و و او را همراه صد سوار به بصره نزد پدرش رساندند. (48)

امام حسین،‌محرم

البـتـه نـمـى‌تـوان گـفت تمام آنچه مختار و نیروهایش انجام دادند دقیقاً منطبق با موازین شرع و اعـتـقادات شیعه بوده است، اما آنچه مختار نسبت به عاملان فاجعه کربلا انجام داد، واکنش قهرى دسـتـگـاه آفـریـنـش بـا سـتمگران، اجابت نفرین دل‌هاى سوخته خاندان ستمدیده پیامبر(صلی الله علیه و آله) و جوشش طبیعى احساسات در جامعه مسلمانان بود.

توفیق اعلم، دانشمند معاصر، درباره انتقام مختار مى‌گوید:

تـنـهـا بـرخـورد قاطع و خونبارى که در تاریخ از ملامت مصون مانده و عذر آن پذیرفته شده همین کار عادلانه مختار است.(49)

استاد سیدجعفر شهیدى(ره) نیز در این باره مى‌گوید:

 

«... از نو قتلگاه، بلکه قتلگاه‌هاى دیگرى به راه افتاده، اما این بار قربانیان، آن پاکان و عـزیزان خدا نبودند، دژخیم‌هایى بودند که دست‌هایشان تا مرفق، در خون آزادگان رنگین شده بود.

امروز وقتى ما داستان کشتار مختار، پسر ابى عبیده ثقفى را مى‌خوانیم، اگر سرى به کتاب‌هـاى حـقـوقـى زده بـاشـیـم، مـمکن است چنان انتقامى را تا حدى خشن بدانیم و بگوییم: چرا چنان کردند؟ یکى را چون گوسفند سر بریدند و یکى را شکم پاره کردند و دیگرى که تیرى به فـرزنـدى از فرزندان حسین(علیه السلام) افکنده و آن جوان که دست را سپر ساخته و تیر، دست و پیشانى او را شکافته بود، همان کیفر دادند، دیگرى را در دیگ روغن جوشان افکندند و دست و پاى آن یکى را بـه زمـیـن دوخـتـنـد و اسـبـان را روى آن گـذراندند، چنانکه نوشته‌اند، تنها یکجا دویست و چـهـل و هـشـت تن را، که در قتل حسین و یاران او شریک بودند، طعم اینگونه کیفرها چشاندند؛ ما ایـن داسـتـان‌هـا را مـى‌خـوانیم و در آن نوعى قساوت مى‌بینیم، اما باید دانست که قضاوت مردم سیزده قرن بعد درباره کردار پیشینیان درست نیست.

شمر، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، حفص ـ پسر او ـ خولى، سنان و دهها تن از سران لشکر کـوفـه کیفرها دیدند، اما تاریخ به همین جا بسنده نکرد و این آخرین انقلاب و آخرین انتقام نبود.»(50)

ایـن، تـازه عذاب دنیوى آن نابکاران از خدا بی خبر بود و عذاب اخروى، که جلوه‌اى کامل از قهر الهى را به نمایش مى‌گذارد، بسیار افزونتر و کوبنده‌تر از این‌ها است .

«فَسیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَىَّ مُنقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»(51)

و به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السلام):

« یَومُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظّالِم اَشَدُّ من یَوْمِ الظّالِم عَلَى الْمَظْلومِ؛ روز ستمدیده بر ستمکار سخت‌تر است از، روز ستمکار بر ستمدیده.(52)


نوشته شده در دوشنبه 90/9/7ساعت 4:57 عصر توسط محمدنصیرزاده نظرات ( ) | |

سلام دوستان به خاطر ایام سوگواری اباعبدالله این ماه روبه ایشان اختصاص دادم وتمام مطالبم درمورد حسین بن علی می باشد انشا..بعدازماه محرم در ارایه ی تمام نوع مطالب در خدمتتان هستم.


نوشته شده در یکشنبه 90/9/6ساعت 7:26 عصر توسط محمدنصیرزاده نظرات ( ) | |

یا اباعبدالله

               حسین(ع)


نوشته شده در یکشنبه 90/9/6ساعت 1:40 عصر توسط محمدنصیرزاده نظرات ( ) | |

جان کلام همان است که بیدل دهلوی گفت:کیست در این دامگه محرم عشق غیور

ما همکه بی غیرتیم اینه در کربلاست


نوشته شده در یکشنبه 90/9/6ساعت 1:27 عصر توسط محمدنصیرزاده نظرات ( ) | |
یا صاحب الزمان آجرک الله فی هذه المصیبه

سیاه کنید جامه را
پرچمزنید خانه را
ماه حسین میرسد
هوش کنید مست را
آب زنید دست را
سجده کنید هست را
ماه حسین میرسد
سیر کنید گشنه را
آب دهید تشنه را
دور کنید خنده را
ماه حسین میرسد
عفو کنید بنده را
ارج نهید زنده را
یاد کنید رفته را
ماه حسین میرسد


نوشته شده در یکشنبه 90/9/6ساعت 1:25 عصر توسط محمدنصیرزاده نظرات ( ) | |

 

حسین بن علی

 
امام شیعه
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
حسین بن علی
نقش سومین امام شیعیان
نام حسین بن علی
کنیه اباعبدالله
زادگاه مدینه
مدفن حرم امام حسین، کربلا
لقب(ها)

سیدالشهدا
سید الشباب اهل الجنه
ثارالله
الرشید
الطیب
السید


السبط
پدر علی
مادر فاطمه
فرزند(ان) علی بن حسین، علی‌اکبر، علی‌اصغر، رقیه، فاطمه صغری
طول عمر

پیش از امامت 46 سال
(سال 4 تا 50 پس از هجرت)


دوران امامت 11 سال
(سال 50 تا 61 پس از هجرت)


حسین پسر علی و فاطمه (دختر محمد پیامبر اسلامامام سوم شیعیان است. حسین 3 شعبان 4 هجری قمری در مدینه زاده شد و در 10 محرم 61 (برابر 21 مهرماه سال 59 خورشیدی) در کربلا واقع در عراق کنونی در نبرد کربلا کشته شد.

در میان شیعیان، از وی با القابی همچون امام حسین، اباعبدالله، ثارالله (به معنای خون خدا)، خامس آل عبا، سبط، وفی، زکی و سیدالشهدا نام برده می‌شود.[1] سجاد، امام چهارم شیعیان فرزند وی است.[2]

دوران کودکی

حسین بنابر اکثر روایات در اولین روزهای شعبان سال چهارم هجری به دنیا آمد. محمد، پیامبر مسلمانان و پدربزرگ او، در همان سالهای کودکی حسین درگذشت. روایاتی از علاقه محمد نسبت به وی و برادرش حسن مجتبی نقل شده‌است. مانند «هر کس آنها را دوست داشته باشد من را دوست دارد و هر کس از آنها متنفر باشد از من منتفر است» یا «حسن و حسین سید جوانان اهل بهشت اند». حدیث دوم از دیدگاه شیعه اهمیت زیادی دارد و به اعتقاد آن گواهی بر حقانیت حسن و حسین بر امامت است.[3]

دوران جوانی تا زمان مرگ معاویه

در دوران خلافت علی، حسین در رکاب پدرش بود و در جنگ‌های او شرکت داشت.[3] حسین پسر علی هنگام زمامداری پدرش او را در جنگ‌های جمل و صفین و نهروان همراهی کرده بود. سال 50 هجری وقتی که برادرش حسن کشته شد. معاویه حدود 10 سال به عنوان خلیفه باقی بود. معاویه سال 60 هجری درگذشت و پسرش یزید را به جانشینی انتخاب کرد. به نوشته منابع شیعه حسین بن علی موافق راه و روش حکومت هم عصر خود نبود.[4] بنابر نوشته تاریخ نویسانی مانند دینوری از شرایط صلح حسن بن ابی طالب با معاویه، پرداخت سالیانه دو میلیون درهم از محل خزانه به حسین بود.[5][6] نویسندگانی مانند البلاذری در انساب الاشراف و ثعالبی در لطایف المعارف می‌نویسند که در دوران حیات برادرش حسن، حسین رویه برادرش در مورد عدم ستیز با معاویه را دنبال می‌کرد. حتی بعد از کشته شدن حسن نیز این شیوه در برخورد با معاویه را ادامه داد. معاویه سالی یک یا دو میلیون درهم به حسین می‌فرستاد و حسین مکرر به شام سفر می‌کرد و در آنجا نیز هدایای دیگری از معاویه دریافت می‌نمود. [7][3] [8][9] این مستمری توسط یزید فرزند معاویه به چهار میلیون افزایش پیدا کرد.[10][11] در این زمان معاویه از مروان حاکم مدینه خواسته بود تا با حسین برخوردی نداشته باشد و عملی تحریک آمیز انجام ندهد. گزارش‌ها نشان می‌دهد که شیعیانی مانند حجر بن عدی حتی پیش از کشته شدن حسن بسیار به دیدن او می‌آمدند و از او تقاضا می‌کردند تا بر علیه معاویه قیام کند. اما بنا بر نوشته البلاذری پاسخ او همیشه این بود که «تا زمانی که معاویه هست کاری نمی‌توان کرد.... [3]

در زمان حکومت معاویه دو عمل مهم از او در منابع تاریخی ثبت شده‌است. یکی هنگامی که در مقابل چندی از بزرگان بنی امیه در مورد حق مالکیت خود بر یک سری زمین‌ها ایستاد و دیگر آنکه از تقاضای معاویه برای پذیرش یزید بعنوان ولی عهد معاویه با این دیدگاه که تعیین ولی عهد بدعتی است در اسلام سرباز زد.[3]

واقعه کربلا

نقاشی ظهر عاشورا.jpg
سوگواری محرم
رویدادها
نبرد کربلا · شام غریبان · اسارت در شام
افراد

حسین بن علی · علی‌اکبر پسر حسین · علی‌اصغر پسر حسین · عباس بن علی · زینب کبری · سکینه بنت حسین · مسلم بن عقیل ·

فهرست کشته‌شدگان
جای‌ها
حرم حسینی · حسینیه · موزه محرم
مناسبت‌ها
تاسوعا · عاشورا · اربعین
مراسم

مرثیه · نوحه · تعزیه · روضه · تکیه · زنجیرزنی · عَلَم ·

سقاخانه
ن  ب  و
نوشتار اصلی: نبرد کربلا

نوشته شده در یکشنبه 90/9/6ساعت 1:16 عصر توسط محمدنصیرزاده نظرات ( ) | |


حسین از همان ابتدا بیعت با یزید را نپذیرفت. یزید نامه‌ای به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. حسین پسر علی موافق راه و روش حکومت هم عصر خود نبود. بنابراین حاضر به بیعت کردن با یزید نشد و با خانواده خود برای حج از مدینه به مکه رفت.[4]

در این هنگام عده‌ای از مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه‌هایی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین نیز که مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاده بود، خود مراسم حج تمتع را به عمره تبدیل کرد و بطرف کوفه حرکت نمود. ابتدا شماری از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند؛ اما با ورود عبیدالله بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و خبر آورده بود که حسین مراسم حج را نیمه کاره گذاشته و قاضی شریح فتوای قتل او را داده‌است و مردم کوفه را تهدید کرده بود مسلم را ترک کنند تا بلکه حسین را از ترک حج و آمدن به کوفه منصرف کرده و مانع بیعت مردم کوفه با وی شوند، مردم کوفه بیعت خود را از حسین پسرعلی پس گرفتند و به مخالفت با حسین پسر علی روی آوردند.[12] او سرانجام در روز دهم محرم سال شصت و یکم هجری قمری (برابر بیست و یکم مهرماه سال 59 خورشیدی) به همراه 72 تن از یارانش کشته‌شدند. شیعیان همه سال سالروز کشته شدن حسین را با مراسم مذهبی و عزاداری پاس می‌دارند.[13]

دیدگاهها درباره? حسین و انگیزه قیام کربلا

دیدگاه شیعه

میان شیعیان در مورد انگیزه وی از حرکت به سوی کربلا دو نظر متفاوت وجود دارد. این دو عقیده گاه در تاریخ تشیع و میان دانشمندان شیعه بحث‌هایی به دنبال داشته‌است.[14][15]

  • گروه اول معتقدند حسین پسر علی با توجه به دریافت تعداد زیادی نامه (که تعداد آن را تا هفتاد هزار ذکر کرده‌اند) از سوی مردم کوفه و پس از حصول اطمینان از اصالت آنها با تایید مسلم بن عقیل، و با اتکا به حمایت آنان به منظور سرنگونی حکومت بنی‌معاویه و جایگزینی حکومت خود به سوی کوفه حرکت کرد ولی به دلیل عمل مردم کوفه نتوانست به منظور نهایی خود برسد.[16]
  • گروه دیگری از شیعیان معتقدند که با داشتن «علم غیب»، وی از ابتدا می‌دانست که چه اتفاقی خواهد افتاد ولی با این وجود این عمل را انجام داد. این گروه انگیزه‌های گوناگونی مانند احیاء دین اسلام، الگو شدن برای شیعیان و یا بخشایش گناهان هواداران وی را انگیزه اصلی حسین پسر علی می‌دانند.[17]

دیدگاه آکادمیک

دانشنامه بریتانیکا می‌نویسد که به حسین و جزییات زندگی اش به صورت افسانه وار و اغراق آمیز نگریسته شده که این مطلب از واقعه کربلا نشات می‌گیرد. اما انگیزه? قیام وی احیای ایدئولوژی «حکومت اسلامی واقعی» در برابر حکومت اموی بود که به عقیده? او، حکومتی ناعادلانه بود.[18]

آرامگاه

نوشتار اصلی: حرم حسین بن علی

قبر حسین بن علی در شهر کربلا عراق قرار دارد اما همچنین در شهرستان صاحب استان کندز افغانستان آرامگاهی‌است که عده? کمی از شیعیان افغانستان، آن را محل دفن سرِ بریده? حسین بن علی می‌دانند. همچنین مقبره‌ای به نام رأس حسین (به فارسی: سر حسین) در مصر نیز وجود دارد که به وی نسبت می‌دهند. [19][20]

نگارخانه

مقبره حسین بن علی در کربلا، عراق. شیعیان خصوصاً در تاسوعا و عاشورا این مکان را زیارت می‌کنند.
محوطه درونی بارگاه حسین بن علی در کربلا، عراق
جمله خوشنویسی شده «سلام بر حسین» بر روی کاشی‌های مترو تهران

 


نوشته شده در یکشنبه 90/9/6ساعت 1:15 عصر توسط محمدنصیرزاده نظرات ( ) | |

 

 

 


 

این محرم وصفر است که اسلام رااسلام را زنده نگه داشته است.

امام خمینی (ره)


نوشته شده در جمعه 90/9/4ساعت 1:50 عصر توسط محمدنصیرزاده نظرات ( ) | |
<      1   2   3      >